جدول جو
جدول جو

معنی سیه ستاره - جستجوی لغت در جدول جو

سیه ستاره
(یَهْ سِ رَ /رِ)
بدبخت. بداقبال. بدطالع:
زآن شیفتۀ سیه ستاره
من شیفته تر هزار باره.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیه سار
تصویر سیه سار
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار که در 70 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 138 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه و زیره. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ / رِ)
مرکّب از: بی + ستاره، بدون ستاره. (ناظم الاطباء)،
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ / رِ)
حشره ای پرنده و خرد که بن آن برق دارد و چون به شب پرد همانند دو ستاره از دنبالۀ آن روشن بدرخشد. (یادداشت به خطمؤلف). کرم شبتاب. و نیز رجوع به کرم شبتاب شود
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ / رِ)
رجوع به سه تا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سی ستاره
تصویر سی ستاره
سی دندان. یا سی ستاره پاک. سی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گی ستاره
تصویر گی ستاره
کرم شب تاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه سار
تصویر سیه سار
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار